ادوارد گوردون کریگ
ادوارد گوردون کریگ
quote

من باور دارم زمانی فرا خواهد رسید که بتوانیم در تئاتر آثاری هنری بیافرینیم بدون آن‌که از متنِ نوشته‌شده یا از بازیگران استفاده کنیم.

quote
توضیحات

ادوارد گوردون کریگ: انقلابی در کارگردانی و طراحی صحنه تئاتر

ادوارد هنری گوردون کریگ که گاهی با نام گوردون کریگ شناخته می‌شود، یک چهرهٔ مدرنیست انگلیسی در تئاتر بود. او به‌عنوان بازیگر، کارگردان و طراح صحنه فعالیت کرد و همچنین مجموعه‌ای تأثیرگذار از نوشته‌های نظری در حوزهٔ تئاتر ارائه داد. کریگ پسر بازیگر مشهور الن تری بود. در سال ۱۹۷۵، تئاتری در شهر استیونج (محل تولد او) با نام «تئاتر گوردون کریگ» به افتخارش ساخته شد.

زندگی و آغاز فعالیت هنری

کریگ، فرزند نامشروع معمار ادوارد گادوین و بازیگر الن تری، در ۱۶ ژانویهٔ ۱۸۷۲ در خیابان راه‌آهن، شهر استیونج، هرتفوردشر، انگلستان به دنیا آمد. کریگ بخش بزرگی از کودکی‌اش را در پشت صحنهٔ تئاتر لایسئوم گذراند، جایی که مادرش بازیگر اصلی و همکار سر هنری ایروینگ بود. او بعدها کتابی بلند و پرشور در ستایش ایروینگ نوشت. خواهر او ادیت کریگ بود.

او بخش زیادی از زندگی خود را در فرانسه و در شرایط مالی نه‌چندان خوب گذراند و در سال ۱۹۴۲ توسط نیروهای اشغالگر آلمان دستگیر و بازداشت شد. کریگ در سال ۱۹۶۶ در شهر ونس فرانسه در ۹۴سالگی درگذشت.

فلسفه گوردون کریگ: کارگردان به مثابه هنرمند واقعی تئاتر

کریگ معتقد بود که کارگردان «هنرمند واقعی تئاتر» است و به‌طور بحث‌برانگیزی پیشنهاد کرد که به بازیگران به چشم چیزی بیش از عروسک‌های خیمه‌شب‌بازی نگاه نشود. او دکورهای نمادین و پیچیده‌ای طراحی و اجرا می‌کرد؛ برای نمونه، دکور معروفی که از پرده‌های متحرک ثبت‌شده به نام او تشکیل شده بود و برای اجرای نمایش هملت در تئاتر هنری مسکو ساخته شد.

از بازیگری تا طراحی صحنه: مسیر حرفه‌ای کریگ

کریگ کار بازیگری را در گروه سر هنری ایروینگ آغاز کرد و نخستین‌بار در ۲۸ سپتامبر ۱۸۸۹ در نمایش قلب مرده در نقش آرتور دو سن-والری در تئاتر لایسئوم روی صحنه رفت. اما به هنرهای تجسمی علاقه‌مند شد و زیر نظر جیمز پراید و ویلیام نیکلسون حکاکی روی چوب را آموخت. کریگ در سال ۱۸۹۷ بازیگری را کنار گذاشت و وارد طراحی صحنه شد.

کریگ در طراحی‌هایش بر سادگی تمرکز می‌کرد تا حرکت بازیگران و نور بهتر نمایان شود و ایدهٔ «تصویر واحد صحنه» را معرفی کرد که شامل همهٔ عناصر طراحی می‌شد.

با توجه به اینکه در بریتانیا موفقیت مالی چندانی نیافت، در سال ۱۹۰۴ به آلمان رفت. در آنجا یکی از مشهورترین نوشته‌هایش، مقالهٔ هنر تئاتر را نوشت (که بعدها با عنوان دربارهٔ هنر تئاتر دوباره چاپ شد). در سال ۱۹۰۸، ایزیدورا دانکن او را به کنستانتین استانیسلاوسکی معرفی کرد و استانیسلاوسکی او را برای کارگردانی اجرای مشهور هملت با گروه تئاتر هنری مسکو دعوت کرد که در دسامبر ۱۹۱۱ روی صحنه رفت.

کریگ به سخت‌گیری در همکاری مشهور بود و سرانجام تصمیم گرفت هیچ پروژه‌ای را کارگردانی یا طراحی نکند مگر آنکه کنترل کامل هنری بر آن داشته باشد. این امر به کناره‌گیری او از تولید عملی تئاتر منجر شد. زندگی حرفه‌ای او پس از چهل‌سالگی – طی بیش از پنجاه سال – چندان پربار نبود.

نوآوری‌های گوردون کریگ در صحنه: پایه‌گذار تئاتر مدرن

طراحی صحنه متحرک: پرده‌های انقلابی کریگ

مفهوم استفاده از پرده‌ها و صفحات متحرک، خنثی و غیرتصویری به‌عنوان ابزاری برای صحنه‌پردازی، احتمالاً مشهورترین ایدهٔ صحنه‌آرایی کریگ است.

نورپردازی در تئاتر: حذف نورهای پایین صحنه

نوآوری دوم کریگ در نورپردازی صحنه بود. او نورافکن‌های سنتی جلوی صحنه (footlights) را حذف کرد و نورها را از سقف تئاتر تاباند. رنگ و نور در مرکز طراحی‌های صحنهٔ او قرار گرفتند.

میزانسن پویا: تلفیق حرکت، رنگ و ریتم در فیلم تئاتر

سومین جنبهٔ چشمگیر در آزمایش‌های کریگ با فرم تئاتری، تلاش او برای ادغام عناصر طراحی با کار بازیگران بود. میزانسن او می‌کوشید رابطه‌های فضایی میان حرکت، صدا، خط و رنگ را آشکار کند. کریگ تئاتری را ترویج می‌کرد که بر مهارت کارگردان تمرکز داشت – تئاتری که در آن کنش، کلمات، رنگ و ریتم در قالبی پویا و دراماتیک با هم ترکیب شوند.

کتاب «درباره هنر تئاتر»: مانیفست کارگردان مدرن

کریگ در تمام زندگی‌اش در جستجوی «احساس ناب» یا «توقف در لحظهٔ ناب» در نمایش‌هایی بود که روی آنها کار می‌کرد. حتی در سال‌هایی که تولید نمایشی نداشت، همچنان مدل می‌ساخت، طراحی صحنه می‌کرد و طرح‌های کارگردانی‌ای می‌نوشت که هرگز روی صحنه نمی‌رفتند. او باور داشت که کارگردان باید بدون پیش‌فرض به سراغ نمایشنامه برود و این را با رویکرد «شروع از حداقل یا بوم خالی» عملی می‌کرد.

کتاب دربارهٔ هنر تئاتر (۱۹۱۱) به شکل گفت‌وگویی میان یک تماشاگر و یک کارگردان صحنه نوشته شده است که در آن مسائل مربوط به ماهیت کارگردانی صحنه را بررسی می‌کنند. کریگ استدلال می‌کند که نخستین آثار نمایشی را نمایشنامه‌نویسان نساخته‌اند، بلکه اجراگران با استفاده از کنش، کلمات، خط، رنگ و ریتم آنها را خلق کرده‌اند. او بر این باور است که تنها کارگردانی که در پی تفسیر حقیقی نمایشنامه باشد و خود را به آموزش در همهٔ جنبه‌های هنر نمایشی متعهد کند، می‌تواند «هنر تئاتر» را احیا کند.

فراتر از واقع‌گرایی: نگاهی نو به تماشا و درک فیلم تئاتر

او تأکید می‌کرد که کارگردان باید در جستجوی تفسیری وفادار از متن باشد و استدلال می‌کرد که تماشاگران برای دیدن نمایش به تئاتر می‌روند، نه فقط برای شنیدن آن. به باور کریگ، عناصر طراحی می‌توانند از واقعیت فراتر رفته و به نماد تبدیل شوند، تا معنای عمیق‌تری را منتقل کنند، نه اینکه صرفاً بازتاب دنیای واقعی باشند.

عناوین مرتبط